ماجراهای فتلا
فتلا عاشق یه دخترتهرانی میشه. ازش میپرسه :
-- اگم اسمت چنه؟؟
دخترباعشوه میگه :
-- اسم من تو همه باغا و باغچه ها هست. اگه گفتی چیه؟
فتلا میگه :
-- فهمیدم پشگل......
****************************
روزی یه میخ بزرگ میره تو ماتحت فتلا. میره بیمارستان. دکتربعدازمعاینه میگه :
-- ده هزارتومن میگیرم درش میاره
فتلا با التماس میگه :
-- هزار تومن بگر خلس کن بالا تر نره
*********************************
فتلا بانی چوپانی آهنگ بسیارقشنگی را میزد. رهگذری ایستاد و پرسید :
-- اصیل میزنی؟؟
فتلا جواب داد :
-- نه ز دهون ازنم اما بالاخره به سیلم هم فشا رایاهه
*************************************
فتلا یه روز می خواست حال گوسفنداشو بگیره بردشون چمن مصنوعی
***************************************
از فتلا می پرسن :
--کدوم حیوونیه که برا نماز صبح آدما رو بیدارمیکنه ؟
فتلا میگه :
-- مونه بووم بیار ایکنه. بقیه مردمه نونم