اندر نزاع لرون و شوشتریون
چند شوشتری درقالب مشتری برای بیع به می سلیمون درآمده و در بازار شهر
برسرموضوعی با لرون یکی به کرده و کار شان به کتک کاری کشیده شدو چون
جماعت شوشتری قلیل بوده و کتک خورده و علیل شده و از شهر جان بدر بردندو
دیار خود رجعت نمودند. سران و یکه بزن های شوشتر برسبیل اتفاق و اتحاد بیست
نفری را به نیت انتقام مجددا"به می سلیمون گسیل داشتند.
لشکر لرکش دم پسین به دو راهی شوشتررسیدند و چون تاریکی بر همه حکمفرا شد
ارشد لشکر گفت:
-- حال دیر مجال است و برارون بی حال عقل سلیم حکم میکنه که شو همی جابخفتیم
که لرون تا خود صبح در اشکفت ها ولا بلا درختا شبگردی کنن و داخل تاریکی میکشنمون
که گفته اند: "کور به خونه خس بهترره ابره تا روشنا به خونه مردم" طبق حکم
خیل لرکش ها همه به نیت خواب دراز کشیدندو به حرمت بزرگشان حرف بریدند
که از قدیم گفته اند: "هرکی که گهپی نداره پای برد گهپی انشینه"
شب به نیم نرسیده -آنکه اولی به سمت می سلیمون خوابیده یکدفعه از خود پرسد:
-- تو اصلا" علق داری؟ ار لرون حمله کنن اول تونه کشن که پهر خفتیدیه
آهسته و پاورچین از جا برخاست ورفت به آنسوی لشکریعنی به سمت شوشتر دراز کشید.
ده دقیقه ای نگذشت که نفردوم که حالا اولی شده بود جای خالی دوست خودراکه دید
بخود نهیب زدکه:
--په سی چه پهری خفتیدیه؟ اگه لرون نصم شو حمله کردن اول تو کشته میشی
بعدسومی و بعد او چهارمی و برهمین روال د د د همگیشان ازنوک حمله حریف به نوک دیگر
حمله یعنی به سمت دروازه شوشتر جای تغییر دادن.
سفیده صبح نزیده بید که اولی بیدار شد وبه تابلو بالای سرخودخیره شدو این عبارت را
بلند خواند:
--به صالح آباد (اندیمشک) خوش آمدید
دادگربابادی گوید:
--یاخوی- یا -خوف داری ای برار ای همه ره ویدی از شوشتر چه کار؟
ارخیال جنگ با شیرون کنی وا- هوای - خو - ز -سر بیرون کنی